GoOshkoOB
خلاصه بگم : اين پست رو گذاشتم واسه تنها كسی كه هيش وق تنهام نذاش !! واسه بزرگی كه بهم بزرگ شدن رو ياد داد...واسه شنونده ای كه ميون حرفام نمی پريد و ميذاش انقد گريه كنم و انقد واسش حرف بزنم تا آروم شم...واسه تنها وجودی كه بی منت بهم كمك می كرد ، هميشه باهام بود و اگه ازش معذرت خواهی ميكردم ، منو می بخشيد... اين پست كه چه عرض كنم ! همه ی وجودم واسه كسيه كه هميشه خصوصا اين چن وقته يه لحظه هم ازم غافل نشد...واسه كسی كه كمكم ميكرد و چه زياد بود اوقاتی كه من قدرنشناسی ميكردم اما اون صبوری... ! خدايا... يك زمان غافل شدم ، صد سال راهم دور شد آنقدر بيراهه رفتم تا دو چشمم كور شد در دياری كه در آن نيست كسی يار كسی يا رب ! ای كاش نيفتد به كسی كار كسی در دياری كه يار قاضی باشد محكوم شدن به چوبه ی دار عشق است آره ! اين پست واسه خداس ! خدای من ! خدای تو ! خدای رحمان ! كاش همه لياقته با خدا بودنو داشته باشيم و قدر لحظه لحظه ی زندگيمونو بدونيم...اميدوارم اينو يادمون نره كه نا اميد شدن از درگاه خدا از بزرگترين گناهاس ، پس اگه كار اشتباهی كردی ، بدون كه خدا منتظرته !! آره ! منتظر اينه كه دوباره گرم بغلت كنه و تو رو ببخشه... هر شب ، شب قدر است ! اگر قدر بدانيم... آن شب قدری كه گويند اهل خلوت امشبست / يا رب اين تاثير دولت – برداشت سياسی ممنوع ! - در كدامين كوكبست تا به گيسوی تو دست ناسزايان كم رسد / هر دلی از حلقه در ذكر يا رب يا ربست ... خدا جووون ! چاكرخاتيم !!! امريكا : جنس: دختر مكان: شمال اورگان، غرب ولايات المتحده موبايل بلك بري، لپ تاپ، دفتر يادداشت، عينك دودي، دو سه تا خودكار، يك هندبوك رفرنس گياه شناسي.. بليط مترو سن: بين بيست تا بيست و پنج تحصيلات: فوق ليسانس رشته زيست شناسي، ليسانس بيوشيمي، دانشجوي دكتراي ميكروبيولوژي موضوع پايان نامه: تاثير ميكرو ارگانيك هاي هوازي در محافظت گياهان شاخه كريپتوناموس در برابر گرمايش جهاني يك صحنه در حال فعاليت: دراز كشيده روي سينه، پاها باز … در حال فيلمبرداري از تغييرات سبزينه يك گياه 4.5 سانتي متري در اراضي حفاظت شده نوادا… به مدت 7 ساعت. فعاليت هاي اجتماعي: عضو انجمن طرفدارن محيط زيست دختر زير سي سال غرب آمريكا، عضو گروه حاميان طبيعت وحش اورگان، سخنران اجلاس ماهيانه گروه دانشجويان حافظ محيط زيست، عضو انجمن فارغ التحصيلان ارشد زير سي سال، صاحب سايت اجتماعي "فمينيست هاي مذكر گرا" ، شعار نويس گردهمايي هاي بزرگ كاليفرنيا…. آخرين باري كه يك مجله مد را ورق زد: سه سال پيش…وقتي كه در اتاق انتظار دفتر يك وكيل زن نشسته بود. نوع لباس: شلوار جين..كفش كوهنوردي..تي شرت سفيد با نوشته Peace Now نوع آرايش: ترم سوم دانشگاه فهميد مانيكور پديكور چيست!! قد: مايكل جكسون منهاي 20 سانت تاثير وزني: روي كاپوت بيفتد موتور پايين مي آيد تعداد اس ام اس دريافتي: روزي سه تا موضوع قالب اس ام اس: "رسيدي خونه عزيزم؟" موضوع جالب روي دست: موي بلند در ناحيه ساعد موسيقي مورد علاقه: كانتري بيماري يا نارسايي: عطسه زياد موقع طلوع آفتاب ايران : مكان: شمال غرب تهران، ايران سن: بين بيست تا بيست و پنج تحصيلات: فوق ديپلم برق شاخه الكترونيك ، دانشجوي ليسانس كامپيوتر شاخه نرم افزار موضع پايان نامه: تاثير زبان برنامه نويسي C پلاس پلاس بر روابط دختر و پسر يك صحنه در حال فعاليت: دراز كشيده به پشت روي تخت، با خودكار اشعار ترانه جديد امينم روي ساعد دست نوشته مي شود. فعاليت هاي اجتماعي: تجمع در يك 206 با همكلاسي ها و كل كل دست فرمان با پسري كه تويوتا كمري دارد. آخرين باري كه يك مجله مد را ورق زد: ديشب، ساعت دوازده و نيم…. در خانه دانشجويي دوستان و همين الان نوع لباس: شلوار پلنگي گشاد، تي شرت مشكي با عكس "50 سنت" ، كتاني به سايز 52 نوع آرايش: لب : بريتني مو: كامرون دياز تتو ابرو: آنجلينا جولي سايه: شقايق فراهاني سينه: رنه زوئلنگر قد: يك چهار پايه + 20 سانت تاثير وزني: روي كاپوت ماشين بيفتد…. دوباره بر مي گردد بالا ! تعداد اس ام اس دريافتي: روزي 167 تا موضوع قالب اس ام اس: جغرافيا،فمينيسم، حكومت، لباس، جك، جواهر شناسي، عشق، روابط زن و شوهر، شب، ،سلامت جسمي روحي و كلمات قصار آنتوني رابينز موضوع جالب روي دست: جاي تيغ روي مچ موسيقي مورد علاقه: هيوي متال محتويات داخل كوله: كبريت، چاقو، ام پي تري پلير، گيم دستي پلي استيشن، لاك ناخن، استون، رژ، جزوه دانشگاه،مهره مار، يك اتود، سي دي آهنگ هاي رضا پيشرو و زدبازي، يك بسته اولترا لايت
چشمهايتان را باز ميكنيد. متوجه ميشويد در بيمارستان هستيد. پاها و دستهايتان را بررسي ميكنيد. خوشحال ميشويد كه بدنتان را گچ نگرفتهاند و سالم هستيد.. دكمه زنگ كنار تخت را فشار ميدهيد. چند ثانيه بعد پرستار وارد اتاق ميشود و سلام ميكند. به او ميگوييد، گوشي موبايلتان را ميخواهيد. از اينكه به خاطر يك تصادف كوچك در بيمارستان بستري شدهايد و از كارهايتان عقب ماندهايد، عصباني هستيد. پرستار، موبايل را ميآورد. دكمه آن را ميزنيد، اما روشن نميشود. مطمئن ميشويد باترياش شارژ ندارد. دكمه زنگ را فشار ميدهيد. پرستار ميآيد…
هرگز نخواب كورش ! دارا جهان ندارد ! سارا زبان ندارد ! رستم در اين هياهو گرز گران ندارد ... ! روز وداع خورشيد ، زاينده رود خوشكيد ! زيرا دل سپاهان نقش جهان ندارد ... ! برنام پارس دريا ، نامی دگر نهادند !!! گويی كه آرش ما تير و كمان ندارد ... ! دريای مازنی ها ، بركام ديگران شد !! دارا كجای كاری ... ؟!!؟ دزدان سرزمينت ، بر بيستون نوشتند : اينجا خدا ندارد ... ! هرگز نخواب كورش ! ای مهر آريايی !! بی نام تو وطن نيز ، نام و نشان ندارد ... !
.......
جنس: دختر
بيماري يا نارسايي: سوء تغذيه، ميگرن مزمن، افسردگي شديد، زخم معده، پوكي استخوان، ريزش مو، عرق كف دست، پرخاشگري
«ببخشيد! من موبايلم شارژ نداره. ميشه لطفا يه شارژر براش بياريد»؟
«متاسفم. شارژر اين مدل گوشي رو نداريم».
«يعني بين همكاراتون كسي شارژر فيش كوچك نوكيا نداره»؟
«از ۱۰سال پيش، ديگه توليد نميشه. شركتهاي سازنده موبايل براي يك فيش شارژر جديد به توافق رسيدن كه در همه گوشيها مشتركه».
«۱۰سال چيه؟ من اين گوشي رو هفته پيش خريدم».
«شما گوشيتون رو يك هفته پيش از تصادف خريدين؛ قبل از اينكه به كما بريد». «كما»؟!
باورتان نميشود كه در اسفند۱۳۸۷ به كما رفتهايد و تيرماه ۱۴۱۲ به هوش آمدهايد. مطمئن هستيد كه نه ميتوانيد به محل كارتان بازگرديد و نه خانهاي برايتان باقي مانده است. چون قسط آن را هر ماه ميپرداختيد و بعد از گذشت اين همه سال، حتما بوسيله بانك مصادره شده است. از پرستار خواهش ميكنيد تا زودتر مرخصتان كند.
«از نظر من شما شرايط لازم براي درك حقيقت رو ندارين».
«چي شده؟ چرا؟ من كه سالمم»!
«شما سالم هستيد، ولي بقيه نيستن».
«چه اتفاقي افتاده»؟
«چيزي نشده! ولي بيرون از اينجا، هيچكس منتظرتون نيست».
چشمهايتان را ميبنديد. نميتوانيد تصور كنيد كه همه را از دست دادهايد. حتي خودتان هم پير شدهايد. اما جرأت نميكنيد خودتان را در آينه ببينيد.
«خيلي پير شدم»؟
«مهم اينه كه سالمي. مدتي طول ميكشه تا دورههاي فيزيوتراپي رو انجام بدي»..
از پرستار ميخواهيد تا به شما كمك كند كه شناخت بهتري از جامعه جديد پيدا كنيد..
«اون بيرون چه تغييرايي كرده»؟
«منظورت چه چيزاييه»؟
«هنوز توي خيابونا ترافيك هست»؟
«نه ديگه. از وقتي طرح ترافيك جديد رو اجرا كردن، مردم ماشين بيرون نميارن».
«طرح جديد چيه»؟
«اگر رانندهاي وارد محدوده ممنوعه بشه، خودش رو هم با ماشينش ميبرن پاركينگ و تا گلستان سعدي رو از حفظ نشه، آزاد نميشه».
«ميدون آزادي هنوز هست»؟
«هست، ولي روش روكش كشيدن».
«روكش چيه»؟
«نماي سنگش خراب شده بود، سراميك كردند».
«برج ميلاد هنوز هست»؟
«نه! كج شد، افتاد»!
«چرا؟ اون رو كه محكم ساخته بودن».
«محكم بود، ولي نتونست در مقابل ايرباس A380 مقاومت كنه».
«چي؟!…. هواپيما خورد بهش»؟
«اوهوم»!
«چهطور اين اتفاق افتاد»؟
«هواپيماش نقص فني داشت، رفت خورد وسط رستوران گردان برج».
«اينكه هواپيماي خوبي بود. مگه ميشه اينجوري بشه»؟
«هواپيماش چيني بود. فيلتر كاربراتورش خراب شده بود، بنزين به موتورها نرسيد، اون اتفاق افتاد».
«چند نفر كشته شدن»؟
«كشته نداد».
«مگه ميشه؟ توي رستوران گردان كسي نبود»؟
«نه! رستوران ۴سال پيش تعطيل شد»..
«چرا»؟
«آشپزخونهاش بهداشتي نبود».
«چي ميگي؟!… مگه ميشه آخه»؟
«اين اواخر يه پيمانكار جديد رستوران گردان رو گرفت، زد توي كار فلافل و هاتداگ….».
«الان وضعيت تورم چهجوريه»؟
«خودت چي حدس ميزني»؟
«حتما الان بستني قيفي، ۱۴هزار تومنه».
«نه ديگه خيلي اغراق كردي. ۱۲هزار تومنه».
«پرايد چنده»؟
«پرايدهاي قديمي يا پرايد قشقايي»؟
«اين ديگه چيه»؟
«بعد از پرايد مينياتور و ماسوله، پرايد قشقايي را با ايدهاي از نيسان قشقايي ساختن».
«همين جديده، چنده»؟
«۷۰ميليون تومن».
«پس ماكسيما چنده»؟
«اگه سالمش گيرت بياد، حدود ۲ يا ۲ و نيم….».
«يعني ماكيسما اسقاطي شده؟ پس چرا هنوز پرايد هست»؟
«آزادراه تهران به شمال هم هنوز تكميل نشده».
«تونل توحيد چهطور»؟
«تا قبل از اينكه شهردار بازنشسته بشه، تمومش كردن».
«شهردار بازنشسته شد»؟
«آره».
«ولي تونل كه قرار بود قبل از سال۱۳۹۰ افتتاح بشه».
«قحطي سيمان كه پيش اومد، همه طرحها خوابيد».
«چندتا خط مترو اضافه شده»؟
«هيچي! شهردار كه رفت، همهجا رو منوريل كشيدن. مترو رو هم تغيير كاربري دادن».
«يعني چي»؟
«از تونلهاش براي انبار خودروهاي اسقاطي استفاده كردن».
«اتوبوسهاي BRT هنوز هست»؟
«نه! منحلش كردن، به جاش درشكه آوردن. از همونايي كه شرلوك هلمز سوار ميشد».
«توي نقشجهان اصفهان ديده بودم از اونا…»
«نقشجهان رو هم خراب كردن».
«كي خراب كرد»؟
«يه نفر پيدا شد، سند دستش بود، گفت از نوادگان شاهعباسه، يونسكو هم نتونست حرفي بزنه».
«خليجفارس چهطور؟»
«اون هم الان فقط توي نقشههاي خودمون، فارسه. توي نقشه گوگل هم نوشته خليج صورتي».
«خليج صورتي چيه»؟
«بعضيها به نشنالجئوگرافيك پول ميدادن تا بنويسه خليج عربي، ايران هم فشار مياورد و مدرك رو ميكرد. آخرش گوگل لج كرد، اسمش رو گذاشت خليج صورتي…»
«ايران اعتراضي نكرد»؟
«چرا! گوگل رو فيلت.ر كردن».
«ممنونم. بايد كلي با خودم كلنجار برم تا همين چيزا رو هم هضم كنم».
«يه چيز ديگه رو هم هضم كن، لطفا»!
«چيو»؟
«اينكه همه اين چيزها رو خالي بستم».
«يعني چي»؟
«با دوست من نامزد شدي، بعد ولش كردي. اون هم خودش را توي آينده ديد، اما خيلي زود خرابش كردي. حالا نوبت ما بود تا تو را اذيت كنيم. حقيقت اينه كه يك ساعت پيش تصادف كردي، علت بيهوشيات هم خستگي ناشي از كار بود. چيزيت نيست. هزينه بيمارستان را به صندوق بده، برو دنبال زندگيات»!
«شما جنايتكاريد! من الان ميرم با رييس بيمارستان صحبت ميكنم».
«اين ماجرا، ايده شخص رييس بيمارستان بود».
«ازش شكايت ميكنم»!
«نميتوني. چون دوست صميمي پدر نامزد جديدته»!!!
Power By:
LoxBlog.Com |